درباره
سرم
را نه ظلم می تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم
فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم ؛
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...
شب که می رسد به خودم وعده می دهم که فردا صبح قبل از بیرون رفتن حتما به تو
خواهم گفت...
صبح که فرا می رسد، غرور و خجالت احمقانه ام نمی گذارند به ناچار رسیدن شب را بهانه میکنم و باز شب می رسد و صبحی دیگر و من هیچ وقت نمی توانم حقیقت را به تو بگویم ...
بگذار میان شب و روز باقی بماند که چه قدر دوست دارم مادربرای ایرج قادری(حسن فشفشه هم پر کشید)
بخون علی.........بخون علی......بخون......حسن فشفشه ات برای همیشه رفت.......
دوستی، دوستی ای
به فدات جونو دلم جونو دلم
سر اگر در قدم تو بدهم بازخجلم
دشمنی وقتی ز دل نور محبت می بره رنگ
آفتاب می پره، رنگ آفتاب می پره
اون که دل می فروش ارزون به خدا بی خبره،
اگه سودی ببره بی وفایی می خره
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
خدایا، خدایا بده اون صفا را که جان
را کنم من فدای یاری
خدایا خدایا چی می شه به دنیا که از
آسمونت وفا به باری
دشمنی وقتی ز دل نور محبت می بره رنگ
آفتاب می پره رنگ آفتاب می پره
اون که دل می فروش ارزون به خدا بی
خبره اگه سودی ببره بی وفایی می خره
حسن فشفشه کوچه مردها هم پرکشید.......چون توی کوچه شون هیچ مردی نمونده بود.....چون دوره، دوره برادرکشی ،بت پرستی شده........پرکشید چون اگه پاتو روی زمین بذار ی ممکنه توی اکواریوم،محاکمه ات کنند، مجبور بشی چشمان سیاه تو روی همه چیز ببندی.می خواهم زنده بمانم،اما نمیدونم چرا همه مثل برزخی ها باهام بودن و هرچی داشتم رو تاراج کردن؟مثل نابخشوده ها باهام برخورد کردن؟!؟
پنجه در خاک کرد،تا خاک رو طوطیا چشمهاش بکنه.
سوگند سکوت ش توی قفس، هوس، بیقرار، این دنیا، با داغ ننگ هایی که بهش میزدن و همش میخواستن بی حجاب ش کنند، با حکم تیر ی که بهش دادن با خودش برای همیشه از این دنیا رفتن.
خدایش بیامرزد(از آرش فرهادی)